یکی از بنده های خدا

سرگرمی آموزشی خبری

یکی از بنده های خدا

سرگرمی آموزشی خبری

این وبلاگ در جهت اطلاع رسانی مطالب آموزشی به دانش آموزان وسایر علاقمندان و ایجاد آرامش درونی با تاکید بر سخنان بزرگان دینی و ائمه اطهار و نوابغ علمی می باشدا در جهت رشد عاطفی و پرورش دینی و اخلاقی بایه ریزی خواهد شد و در این میان از سایر علاقمندان هم در جهت پربار شدن این وبلاگ دریافت نظر و ایده خواهد شد زیرا انسان بدون مشورت ودریافت نظرات و خودسنجی به جایی نخواهد رسید پس از همه ی کسانی که این وب را در اندک زمان ملاحظه می نمایند تقاضامندم یکی از بنده های خدا را و سایر دوستان که با من همکاری دارند یاری نمایید.


الهی! ای خالق بی‌مدد و ای واحد بی‌عدد، ای اول بی‌هدایت و ای آخر بی‌نهایت. ای ظاهر بی‌صورت و ای باطن بی‌سیرت، ای حی بی‌ذلت ای بخشنده بی‌منت، ای داننده رازها، ای شنونده آوازها، ای بیننده نمازها، ای شناسنده نامها، ای رساننده گامها، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیب‌های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت

واقعه غدیرخم چیه؟

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۲ ب.ظ

«غدیر» در زبان عربی به معنی گودال و «خم» نام محلی نزدیک منطقة «جحفه» است. که در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی کهنسال داشت. به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و سرزمین‌های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی کرده است به سال دهم هجری و تصمیم  پیامبر اسلام (ص) برای زیارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ایشان مبنی بر اینکه امسال آخرین حج ایشان خواهد بود، برمی‌گردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسیله قاصدانی از این امر مطلع شدند.


در پی این فراخوان پیامبر اسلام(ص) با اجتماع عظیمی از مردم، مدینه را به قصد مکه ترک فرمودند. اجتماع باشکوهی از مسلمانان آن سال در مراسم حج شرکت کردند؛ که آن سال حجه الوداع پیامبر(ص) بود. پس از پایان مراسم حج پیامبر(ص) دستور دادند که حجاج باید حرکت کنند تا در غدیر خم حاضر باشند. همچنین پیامبر به 12 هزار نفر از حجاج یمن – که مسیرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدیر خم بیایند. در مسیر بازگشت حجاج، جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل کرد: «هان! ای پیامبر! آنچه را که از سوی پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ کن و اگر چنان نکنی پیام رسالت را انجام نداده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می فرماید.» ( سوره مائده، آیه 67 )
در پی ابلاغ این دستور پیامبر دستور توقف کاروان حجاج را در منطقه غدیر خم دادند و امر فرمودند کسانی که جلوتر هستند بازگردند و کسانی که عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدیر خم برسند. اجتماعی که تعداد آن را بین نود تا صد و بیست هزار نفر ذکر کرده‌اند. پیامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالای منبری از جهاز شتران در حالی که حضرت علی (ع) در کنار ایشان قرار داشت خطبه ای ایراد فرمودند. پیامبر(ص) در این خطبه با ستایش و حمد خدا شروع و حدیث ثقلین را بیان فرمودند سپس در حالی که دست حضرت علی (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ایشان را درکنار رسول خدا مشاهده نمایند، از مردم پرسیدند: «ای مردم آیا من از خود شما بر شما اولی و مقدم‌ نیستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله ای رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم می باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست.» سه بار این جمله را بیان کردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن دارد و یاری نما هر کسی که او را یاری می نماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا می گذارد.» پس خطاب به حجاج فرمودند: «ای مردم حاضرین به غایبین این پیام را برسانند.» هنوز اجتماع متفرق نشده بود که بار دیگر جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.» ( سوره مائده، آیه 3 )
سپس پیامبر دستور داد که مردم با حضرت علی (ع) بیعت کنند. مردم دسته دسته به خیمه پیامبر(ص) که حضرت علی (ع)  در آن بود وارد و با حضرت علی(ع) بیعت کردند و به ایشان تبریک می‌گفتند. ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر جزو اولین بیعت کنندگان بودند و عمر، خطاب به حضرت علی (ع) گفت: «بر تو گوارا باد ای پسر ابی طالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.» مراسم بیعت با حضرت علی (ع) سه روز به طول انجامید. حسان بن ثابت انصاری در آن روز دربارة این انتخاب و امامت و جانشینی حضرت علی (ع) ابیاتی را سرود.
حدیث غدیر توسط 110 تن از صحابه مثل ابوبکر، عمر، عثمان، عمار یاسر، ام سلمه، ابوهریره، سلمان، زبیر، زیدبن ارقم، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، جابر عبدالله انصاری و 83 تن از تابعین مثل سعید بن جبیر و عمربن عبدالعزیز نقل شده است. پس از تابعین نیز 360 تن از محدثان، حدیث غدیررا در آثار خویش نقل نموده اند که سه تن از آنان صاحبان «صحاح سته» ( ششگانه ) هستند.
علمای شیعه همگی غدیر را حدیثی متواتر دانسته اند. مورخی مثل یعقوبی که اولین کتاب تاریخ عمومی را در جهان اسلام نوشته نیز واقعه غدیر را ذکر کرده است. همچنین مورخانی مثل محمد بن جریر طبری، ابن اثیر، سیوطی، شهرستانی، ابونعیم اصفهانی این واقعه را بیان کرده اند و حتی برخی از آنان کتاب های مستقل در باب غدیر تألیف کرده‌اند مثل «الولایه فی طرق حدیث الغدیر»  اثر محمد بن جریر طبری.
عید غدیر خم بزرگترین عید در نزد ائمه (ع) و شیعیان آنان بوده است و در طول تاریخ همواره آن را گرامی داشته‌اند.
«در کتاب ثوب الاعمال شیخ صدوق باسندش به حسن بن راشد آمده که گفته است: به امام صادق (ع) گفتم: آیا برای مؤمنان عید دیگری جز جمعه و فطر و قربان وجود دارد؟ فرمودند: آری. روزی و عیدی که از همه بزرگتر است و آن روزی است که امیر المؤمنین علی (ع) را بر پا داشتند و رسول خدا (ص) پیمان ولایت او را بر عهده زن و مرد مسلمان در محل غدیر خم نهاد، پرسیدم کدام روز هفته بوده است؟ فرمودند: روز در سال ها تغییر می کند، آن روز، روز هجدهم ذی الحجه است....»

 


منابع:
1- قرآن
2- دایره المعارف تشیع، جلد ششم، تهران: نشر شهید محبی، 1376.
3- دشتی، محمد، جایگاه غدیر، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)، 1380.
4- دوانی،علی، غدیر خم: حدیث ولایت، تهران: نشر مطهر، 1383.
5- رضوانی، علی اصغر، غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، قم: مسجد مقدس صاحب الزمان ( جمکران )، 1384
6-http://irceo.net/fullstory.aspx?id=2911



1-واقعه غدیرخم از دیدگاه شیعه چیست؟
در باره ی واقعه غدیرخم شیعه معتقد است: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم گاه به صورت کلی وگاه نیز به گونه مشخص، در موارد مختلف جانشین خویش را به نحو روشن معرفی کرده بود، به گونه‏ای که هر یک از آنها حجت را بر افراد آگاه و حقیقت‏جو تمام می‏کند. ولی در عین حال آن حضرت برای آنکه پیام خود را به گوش همه مسلمانان از دور و نزدیک برساند و راه را بر هر گونه تردید و تشکیک در این زمینه کاملا ببندد، به هنگام مراجعت از حجة الوداع در سرزمینی به نام غدیر خم توقف نمود و به همراهان فرمود از جانب خداوند مأموریت دارد که پیامی را به آنان برساند؛ پیامی الهی که حاکی از انجام وظیفه بزرگی بوده و چنانچه انجام نگیرد، پیامبر رسالت خود را انجام نداده است. چنانکه می‏فرماید:

>: «ای رسول خدا آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، و اگر این مأموریت را انجام ندهی رسالت خود را انجام نداده‏ای، و خداوند ترا از (شر) مردم حفظ می‏کند».[2]

آنگاه منبری برای پیامبر ترتیب دادند و او بر فراز آن قرار گرفت و خطاب به مردم فرمود: در آینده نزدیک دعوت حق را لبیک خواهم گفت، شما درباره من چه می‏گویید؟ در پاسخ گفتند: گواهی می‏دهیم تو آئین خدا را به ما ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و تلاش بسیار کردی، خدا به تو جزای خیر دهد.

آنگاه فرمود: آیا بر وحدانیت خدا، رسالت من، و واقعیت روز رستاخیز گواهی می‏دهید؟ همگی پاسخ مثبت دادند.

سپس فرمود: من قبل از شما بر حوض (کوثر) وارد می‏شوم، بنگرید با دو جانشین گرانبهای من چگونه رفتار می‏کنید؟ شخصی پرسید: مقصود از دو جانشین گرانبها چیست؟

پیامبر پاسخ داد: یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است، و خدای لطیف و خبیر به من خبر داده است که این دو از یکدیگر جدا نمی‏شوند تا آنکه در روز قیامت در کنار حوض به من برسند . بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک می‏شوید، و از آنان فاصله نگیرید که هلاک می‏شوید. آنگاه دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد تا آنجا که همه حاضران آن دو را می‏دیدند، سپس چنین فرمود:

«أیها الناس من أولی الناس بالمؤمنین من أنفسهم؟»:چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولی (صاحب اختیارتر) است؟

در پاسخ گفتند: خدا و پیامبر او بهتر می‏دانند.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«إن الله مولای و أنا مولی المؤمنین و أنا أولی بهم من أنفسهم»: خداوند مولای من، و من نیز مولای مؤمنان می‏باشم، و من بر مؤمنان از خود آنان صاحب اختیارترم.

سپس سه بار فرمود: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه»: آن کس که من مولای او هستم، علی مولای او است. آنگاه افزود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و أبغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، و أدر الحق معه حیث دار، ألا فلیبلغ الشاهد الغائب» : پروردگارا، دوست بدار آن کس را که علی را دوست می‏دارد و دشمن بدار آن کس را که با علی دشمن است، و مهربان باش با هرکس که نسبت به علی مهربان است و خشم آور بر کسی که بر علی خشم آورد و یاری کن آن کس را که علی را یاری کند و خوار ساز آن کس را که علی را خوار سازد، وحق را با او و در مدار او قرار ده . حاضران این مطلب رابه غایبان ابلاغ کنند.

این حدیث از احادیث متواتر است یعنی راویان حدیث، از صحابه و تابعین و محدثان اسلامی، آن را در هر قرنی به صورت متواتر نقل کرده‏اند.( 110 نفر از صحابه،89 تن از تابعین، و 3500 نفر از علما و محدثان اسلامی ، ناقل حدیث غدیرمی باشند و همچنین گروهی از علما به طور مستقل درباره حدیث غدیرکتاب نوشته‏اند، که در آن میان، جامع‏ترین کتابی که اسانید حدیث را یکجا گرد آورده است، کتاب شریف الغدیر نگارش علامه عبدالحسین امینی (1320ـ1390ه.ق) می‏باشد.)، و لذا کمتر کسی حتی از اهل سنت ، در اصالت و اعتبار این حدیث تردید می کند. منتهی آنها در معنای مولی توجیهاتی دارند و معتقدند که مولی به معنای دوست است و پیامبر عظیم الشان اسلام نخواسته اند دراین تعبیر، زعامت و رهبری را برای حضرت علی (ع) اثبات نمایند، و فقط خواسته اند بگویند علی(ع) را دوست بدارید.

اکنون باید دید مقصود از مولی بودن پیامبر(ص)، و مولی بودن علی(ع) چیست؟

قراین بسیاری گواهی می‏دهند که مقصود از این تعبیر، زعامت و رهبری است، که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

الف ـ در ماجرای غدیر، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم کاروان زائران خانه خدا را در سرزمینی بی‏آب و علف، آن هم در نیم‏روزی بسیار گرم، متوقف ساخت. گرمی هوا به حدی بود که حاضران نیمی از عبای خویش را بر سر افکنده و نیم دیگر را نیز زیر انداز خود قرار داده بودند. با این تمهیدات، طبعا پیامبر باید سخنی بگوید که در هدایت امت، نقشی کلیدی و سرنوشت ساز داشته باشد، و براستی چه کاری می‏تواند در سرنوشت مسلمانان از تعیین جانشین، که مایه وحدت کلمه مسلمین و حافظ دین است، سرنوشت سازتر باشد؟

ب ـ پیامبر گرامی قبل از طرح ولایت علی علیه السلام از اصول سه‏گانه توحید و نبوت و معاد سخن گفت و از مردم نسبت به آنها اقرار گرفت، آنگاه پیام الهی را ابلاغ کرد. از تقارن پیام با اخذ اعتراف نسبت به اصول، می‏توان به اهمیت پیام پی برد و دریافت که هدف پیامبر از آن همایش عظیم و فوق‏العاده، نمی‏توانسته امری عادی همچون سفارش به «دوستی» با فردی خاص باشد!

ج ـ حضرت در آغاز خطبه از رحلت قریب‏الوقوع خود خبر داد، و این نشان می‏دهد که او نگران وضع امت پس از خویش بوده است. پس چه بهتر که برای آینده چاره‏جویی شود تا آیین وی در طوفان حوادث آتیه دچار مخاطره نگردد.

د ـ قبل از بیان پیام الهی درباره علی علیه السلام ، از مولویت واولویت خود سخن به میان آورد و فرمود: خدا مولای من، و من مولای مؤمنین می‏باشم، و نسبت به آنان از خود آنان اولی هستم. ذکر این مطالب، گواه آن است که «مولی بودن» علی علیه السلام از سنخ همان مولویت و اولویت مربوط به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده و ایشان به فرمان الهی اولویت مزبور را برای علی علیه السلام نیز ثابت کرده است.

ه ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از بیان پیام الهی، از حاضران خواست آن را به گوش غایبان برسانند.

تاریخ اسلام نشان می‏دهد که دشمنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای خاموش ساختن دعوت الهی وی، از راههای گوناگونی وارد شدند؛ از متهم کردن پیامبر به سحر و جادو گرفته تا تصمیم به قتل آن حضرت در بستر خویش. ولی در تمام موارد، دست عنایت حق با پیامبر بود و وی را از نقشه‏های شوم مشرکان حفظ کرد. آخرین نقطه امید آنان (بویژه با توجه به باقی نماندن فرزند پسر برای پیامبر) این بود که با مرگ پیامبر، این دعوت نیز خاموش خواهد شد:> : یا می‏گویند شاعری است و ما در مورد وی به انتظار حوادث روزگار(مرگ) نشسته‏ایم .

این اندیشه در ذهن بسیاری از مشرکان و منافقان، وجود داشت. ولی پیامبر با تعیین جانشینی با کفایت که در طول زندگی ایمان خالص و استوار خود به اسلام را نشان داده بود، امید مخالفین را به یأس مبدل ساخت، وبدین طریق بقای دین را تضمین نموده و پایه‏های آن را محکم ساخت و نعمت اسلام با وجود تعیین چنین رهبری به کمال رسید. لذاست که پس از نصب علی علیه السلام ، به عنوان جانشین پیامبر، در روز غدیر آیه «اکمال دین» فرود آمد[4]:

> : امروز کافران از نابودی دین شما مأیوس شدند، پس؛ از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل ساخته و نعمتم را بر شما تمام کردم، و راضی شدم که این اسلام (تکمیل یافته با معرفی جانشین پیامبر) دین شما باشد.[6]

برای کسب اطلاعات بیشتر نیز می­توانید به کتاب «غدیر از دیدگاه اهل سنت» تالیف مرکز پژوهشهای صدا و سیما مراجعه نمائید.

در باره ی مفاد حدیث غدیردر کتاب فوق الذکر می خوانیم:

جـمله ای که در حدیث غدیر مورد استشهاد قرار گرفته و درحقیقت پیام اصلی واقعه غدیر در آن نـهـفـتـه اسـت ایـن اسـت که حضرت فرمود: "من کنتمولاه فعلی مولاه" کسانی که به این حدیث استدلال کرده اند مولی را اولی معنا کرده انداولی , یعنی کسی که به تصرف سزاوارتر است به عبارت سـاده تـر یعنی کسی که لایقسرپرستی , رهبری و اختیارداری است بدین ترتیب معنای حدیث این است : ((هرکس من رهبروسرپرست اویم , علی (ع ) هم رهبر و سرپرست اوست بنابراین تنها کسانی به رهبری وسرپرستی پیامبراکرم (ص ) پایبند و ملتزمند که رهبری و سرپرستی علی (ع ) رابپذیرند.

ایـنـک بـایـد دانـسـت کـه آیـا در لغت عرب , مولی به این معنا به کاررفته است ؟ یا نه ؟

دیگر آنکه اگـربـپـذیـریـم مـولـی در لغت بدین معنا به کاررفته است , آیا در این خطبه نیز این معنی اراده شده است ؟ یا خیر؟

مـرحـومعـلامـه امینی 42 نفر از علمای بزرگ تفسیر و لغت را نام می برد که بیست و هفت نفراز آنـان گـفته اند: مولی به معنای اولی است پانزده نفر دیگر گفته اند: اولی یکی ازمعانی مولی است[7].

اما درباره اینکه آیا در این حدیث نیز مولی , چنانمعنایی را افاده می کند, توجه به شرایط و ظروفی کـه این حدیث در آن صادر شده , ومطالعه خطبه ای که این حدیث در ضمن آن قرار گرفته است , هیچ شکی باقی نمی گذارد کهمولی در این حدیث هم به معنای اولی است.

زیـرا شـخـصـیـتـی چـون پیامبر اسلام (ص ) که عقل کل , انسان کامل و بزرگترین پیامبر و سفیر آسـمانی است , در روزی آنچنان گرم که زمین چون آهن گداخته پای مسافران را می گدازد و خـورشـیـد مـغـز انـسانرا به جوش می آورد, در صحرایی سوزان و بدون امکانات[8]که اگر گوشت را بر زمین میافکندی کباب می شد.[9],محلی که هیچ کاروانی در آن توقف نمی کند, دهـهـا هزارحاجی خسته را نگه می دارد,رفتگان را باز می گرداند و منتظر می ماند تا بازماندگانبرسند و در گرمترین ساعات روز سخنرانی می کندو در ضمن آن چند بار از مردم سؤال میکند تا مـطـمئن شود صدای او را به خوبی می شنوند, و در نهایت علی (ع ) را به آناننشان می دهد, با نام و نسب معرفی می کند و می فرماید: ((هرکس که من مولای او هستمعلی هم مولای اوست )) سپس همه حاضران را موظف می کند این سخن را به غایبان برسانند,و پس ازآن دستور می دهد همه با او بـیـعـت کـنـنـد, و بـه او تـبـریک و تهنیتگویند, و عمامه خویش را بر سرش می گذارد و به او مـی فـرماید: ((تاج عرب عمامه است ))و به اصحاب می فرماید: ((فرشتگانی که در روز بدر به یاریم آمدند, چنین عمامه هاییبر سر داشتند.

((حـال اگر فرض کنیم این حدیث بدون هر گونه قرینه و تفسیر وتوضیحی به دست کسی برسد و بـدون غـرض بـه آن تـوجه کند در می یابد که برخلاف گفتهبعضی افراد بی اطلاع پیامبر(ص ) در صدد آن نیست که بفرماید: ((هرکس من دوست او هستمعلی هم دوست اوست ))! یا ((هرکس من یـاور او هـسـتـم , عـلی یاوراوست ))! چرا کهدوستی و یاوری , بیعت و تبریک نمی خواهد, عمامه و تاج گذاری نمی طلبد و به طورکلیچنان اهمیتی ندارد که در آن موقعیت خطیر و با آن مقدمات اعلام شود.[10]





2-دیدگاه علما واندیشمندان اهل سنت درباره واقعه غدیر

پرسش: دیدگاه علماء و دانشمندان اهل سنت، درباره غدیرخم چیست؟

پاسخ: در کتاب هاى بسیارى از دانشمندان اهل تسنن (و همه کتب معروف شیعه) اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ بیان شده است که آیه شریفه «یَـأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَـفِرِینَ; (مائده،67) اى پیامبر! آن چه را از سوى پروردگارت نازل شده است، به طور کامل ]به مردم برسان [و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از خطرهاى ]احتمالى[ مردم نگاه مى دارد و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمى کند»، در شأن امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نازل شده است.
این روایات را گروه بسیارى از صحابه، از جمله: «ابوسعید خُدرى»، «زیدبن ارقم»، «جابربن عبدالله انصارى»، «ابن عباس»، «براءبن عازب»، «حذیفه»، «ابوهریره»، «ابن مسعود» و «عامر بن لیلى» نقل کرده اند; بنابراین روایاتى که در این زمینه در کتب معروف اهل سنت و شیعه نقل شده بیش از آن است که کسى بتواند آن ها را انکار کند.•
علاوه بر روایات فوق، روایات فراوان دیگرى در دست است که با صراحت مى گوید: این آیه در ماجراى غدیر خم و خطبه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و معرفى امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به عنوان وصى و ولىّ نقل شده است و عدد آن ها به مراتب بیش از روایات گذشته است تا آن جا که محقق بزرگ، علامه امینى در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) با اسناد و مدارک معتبر نقل مى کند و همچنین از 84 نفر از تابعین و 360 دانشمند و مؤلف معروف اسلامى نام مى برد.•
فشرده جریان «غدیر»، که از روایات فوق استفاده شده، از این قرار است:
در آخرین سال حیات مبارک پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بر خلاف سنوات قبل، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)با ارسال نامه هایى به اطراف، از مسلمانان درخواست نمودند که امسال براى انجام مراسم حج، مسلمانان در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله)حاضر شوند مراسم حجة الوداع، با شکوه هر چه تمام تر در حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) به پایان رسید. یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) که عدد آن ها فوق العاده زیاد بود، از خوشحالى درک این فیض و سعادت بزرگ در پوست نمى گنجیدند. ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین «جحفه» و سپس بیابان هاى خشک و سوزان «غدیرخم» از دور نمایان مى شد، این نقطه سه یا چهار راهى بود که حجاج در آن جا از یکدیگر جدا مى شدند.
ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر(صلى الله علیه وآله) به همراهان داده شد; مؤذن پیامبر(صلى الله علیه وآله) با صداى «الله اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد. مردم به سرعت آماده نماز مى شدند; بعد از خواندن نماز ظهر، مسلمانان تصمیم داشتند، فوراً به خیمه هاى کوچکى که با خود حمل مى کردند، پناهنده شوند، ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن ها اطلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مى شد خود را آماده کنند.
آن گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) منبر رفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد; سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: «من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مى روم. من مسئولم، شما هم مسئولید; شما درباره من چگونه شهادت مى دهید؟» مردم صدا بلند کردند و گفتند: «ما گواهى مى دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیرخواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد».
آن گاه فرمود: «... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى گذارم چه خواهید کرد؟ یکى از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله؟!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اوّل ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و امّا دومین یادگار گرانقدر من، خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند; از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.»
ناگهان مردم دیدند پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اطراف خود نگاه کرد; گویا کسى را جستجو مى کند و همین که چشمش به امیرالمؤمنین على(علیه السلام)افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد; آن چنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است; در این جا صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) رساتر و بلندتر شد و فرمود: «چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آن ها سزاوارتر است؟!»
مردم گفتند: «خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) داناترند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «خدا، مولى و رهبر من است و من مولى و رهبر مؤمنانم و نسبت به آن ها از خودشان سزاوارترم» سپس فرمود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه; هر کس من مولا و رهبر او هستم، على مولا و رهبر او است» و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار; محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد; یارانش را یارى کن و آن ها را که ترک یاریش کنند از یارى خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.»
سپس فرمود: «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غایبان برسانند.»
و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) خواند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى...;(مائده،3) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم»، در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «الله اکبر، همان خدایى که آیین خود راکامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولایت على(علیه السلام) پس از من راضى و خشنود گشت».
در این هنگام، شور و غوغایى در میان مردم افتاد و امیرالمؤمنین على(علیه السلام) را به این موقعیت تبریک مى گفتند و از افراد سرشناس که به او تبریک مى گفتند، ابوبکر و عمر بودند که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جارى ساختند: «آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، اى فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى». و ابن عباس گفت: «به خدا سوگند که این امر ]ولایت على(علیه السلام)[ بر همه واجب گشت».
سپس حسان بن ثابت شاعر معروف، از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اجازه خواست که به این مناسبت اشعارى بسراید; پس از سرودن اشعار، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «بارالها! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...».
جمله معروف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، که در همه کتب بیان شده است (من کنت مولاه فعلى مولاه) حقایق بسیارى را روشن مى سازد; البته بسیارى از نویسندگان اهل سنّت اصرار دارند که «مولى» را در این جا به معناى «دوست و یار و یاور» تفسیر کنند; زیرا یکى از معانى معروف «مولى» همین است.
ما هم قبول داریم که یکى از معانى «مولى» دوست و یار و یاور است، ولى قراین متعدّدى درکار است که نشان مى دهد، «مولى» در حدیث یاد شده به معناى «ولى» و «سرپرست» و «رهبر» مى باشد; این قراین به طور فشرده چنین است:
1. مسئله دوستى على(علیه السلام) با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پیچیده اى نبود که به این همه تأکید و بیان نیاز داشته باشد; آن هم میان بیابان خشک و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعتراف هاى پى در پى از جمعیت.
2. جمله «ألست أولى بکم من أنفسکم; آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نیستم، در این روایت هیچ تناسبى با بیان یک دوستى ساده ندارد.
3. تبریک هایى که از سوى مردم در این واقعه تاریخى به على(علیه السلام) گفته شد، مخصوصاً تبریکى که «عمر» و «ابوبکر» به ایشان گفتند، نشان مى دهد، مسئله، جز موضوع نصب خلافت نبوده است.
4. اشعارى که حسان بن ثابت، در این روایت سروده، با آن مضمون و محتواى بلند و آن تعبیر صریح و روشن، نیز گواه دیگرى بر این مدّعاست.•
پس با این که حدیث غدیرخم و قضیه ولادت حضرت على(علیه السلام) در کعبه، در کتاب هاى معتبر اهل سنت موجود و حدیث غدیرخم یکى از احادیث متواتر و معتبر است که از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده و هیچ کس ـ به جز لجوج ها ـ در صحت حدیث شکى ندارد; اما به عللى که در ذیل خواهد آمد، برخى از صحابه از عمل به آن سرپیچى کردند; همان گونه که در زمان پیامبر گرامى، با فرامین و روش هاى ایشان مخالفت کردند; مانند مخالفت با فرمانده قرار دادن اسامه، مخالفت با صلح حدیبیه، مخالفت با نوشتن مطلبى هنگام احتضار از جانب پیامبر و... .
برخى از علت هاى سرپیچى از عمل به حدیث غدیر خم از این قرار است: 1. از آنجا که حضرت على(علیه السلام) در جنگ هاى متعدد، برادرها و پدران عده اى را به خاک افکنده بودند، پذیرفتن ولایت حضرت از سوى آنان به جهت کینه اى که داشتند سنگین بود.
2. برخى از علماى اهل سنت در دلالت حدیث غدیر خدشه مى کنند و «مولا» را به معناى دوست مى دانند که این توجیه، با توجه به قراین موجود در صدر حدیث (اَلَستُ أولى بکم) که در مورد گرفتن شهادت از مردم بر توحید و رسالت است، درست نیست; زیرا مناسب است که بعد از آن، شهادت بر امامت باشد. و عده دیگر این مسأله را بهانه کردند که حضرت جوان است و براى حفظ وحدت جامعه و... ایشان را از منصب ولایت کنار گذاشتند.
3. اصولا طرز تفکر و روحیه خاص حاکم بر علماى اهل سنت و به تبع آنها بر مردم عوام این است که اشتباه گذشتگان را نمى پذیرند; چون آنها همه صحابه را عادل و داراى تقوا مى دانند; به گونه اى که معتقدند صحابه هیچ مخالفتى با کتاب و سنت ندارند; به عبارت دیگر، آنها فقط ظاهر را نگاه مى کنند و دیدشان آنقدر تیز نیست که باطن و حقیقت هر واقعه اى را ببینند. آنها اعتقاد دارند که اگر عده اى از صحابه و پیرمردها و سابقه دارهاى اسلام راهى را رفتند، نمى توان گفت اشتباه کرده اند. با این طرز تفکر است که عمل خلیفه اوّل و دوم را در غصب خلافت توجیه مى کنند; حال آنکه چنین طرز تفکرى با صریح قرآن و احادیث نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله)در تضاد است. قرآن کریم مى فرماید: «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرت بإِذن الله;• پس برخى از آنان ]حاملان کتاب [بر خود ستمکارند و برخى از ایشان میانه رو و برخى از آنان در کارهاى نیک به فرمان خدا پیشگامند.» و...•
4. حقیقت آن است که واقعه سقیفه، از نظر تاریخى، معلول علل و توطئه هاى دقیق از پیش طراحى شده اى است که بحث از آن از عهده این پاسخ نامه خارج است.
 منابع:http://www.cloob.com/timeline/answer_69152_1148883
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۱
bayat1393 ا.ب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی